••▪▪••●●* ...همه هستی من...*●●••▪▪••

 

يادمون باشه كه هيچكس رو اميدوار نكنيم بعد يكدفعه رهاش كنيم چون خرد ميشه ميشكنه و آهسته ميميره .

يادمون باشه كه قلبمون رو هميشه لطيف نگه داريم تا كسي كه به ما تكيه كرده سرش درد نگيره

يادمون باشه قولي رو كه به كسي ميديم عمل كنيم .

يادمون باشه هيچوقت كسي رو بيشتر از چند روز چشم به راه نذاريم چون امكان داره زياد نتونه طاقت بياره .

يادمون باشه اگه كسي دوستمون داشت بهش نگيم برو نميخوام ببينمت چون زندگيش رو ازش ميگيري...

یادمون باشه که دل کسی رو نشکنیم. چون دیگه هیچوقت خوب نمیشه...

+نوشته شده در چهار شنبه 30 فروردين 1391برچسب:,ساعت17:51توسط نسیم | |

تنها ماندم
تنها ماندم
تنها با دل بر جا ماندم
چون آهی بر لبها ماندم
راز خود به کس نگفتم
مهرت را به دل نهفتم
با یادت شبی که خفتم
چون غنچه سحر شکفتم

دل من ز غمت فغان برآرد
دل من ز دلت خبر ندارد
دل من ز دلت خبر ندارد
پس از این مخورم فریب چشمت
شرر نگهت اگر گذارد
شرر نگهت اگر گذارد

وصلت را . ز خدا خواهم
از تو لطف و صفا خواهم
کز مهرت . بنوازی جانم
عمر من به غمت شد طی
تو بی من . من و غم تا کی
دردی هست . نبود درمانش

+نوشته شده در یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:,ساعت12:8توسط نسیم | |

آفتابی تو در آ قصد شکفتن داره دل 

از معمای چشات گفتن و گفتن داره دل

فاصلت هر چی که بیشتر میشه، بیشتر میشه دردم

مثل سنگم باشه دل از تو شکستن داره دل

گل باغ باغبونم، بی تو بی نام و نشونم

مثل خون توی رگامی، مثل روحی توی جونم

واسه ی بودن و موندن، شعر ناب تو رو خوندن 

سایه ساری از تو بودن(باشه)سرو سامون داره دل 

یه دونه موج موهاتو به همه دنیا نمی دم 

انتظار از لبات آره شنیدن داره دل 

تو رو دوست داشتم و دارم از ازل تا ابدیت  

روزگاره می دونم سوختن و ساختن داره دل

ای همه چشمه ی ناب تشنه ام در برهوت

از سرا چشمه ی تو میل چشیدن داره دل

چه بساطی داره دل دشت و بیابون داره دل

کوچه هایی داره دل، خط و خیابون داره دل

 

******زنده یاد خسرو شکیبایی******

+نوشته شده در شنبه 26 فروردين 1391برچسب:,ساعت13:12توسط نسیم | |

دختر پسرپرست

 

انقدر تو دور شدی که راضی ام نبینمت

نمیتونم بشینم و حرف دل و نگم بهت

 

خودتم میدونی که غریبه ای دیگه واسم

هیچ امیدی نیست دیگه به حیله هات دل ببازم

 

توی چشمات چیزی که نیست پاکی و عشق و امیده

خیلی وقته دیگه چشمام سادگیهاتو ندیده

 

از اون اول میدونستم که نمیمونی رو حرفات

فقط حالا دست من نیست که دیگه میگیره دستات

 

تو یه دختری که دنیات پر از اسم پسره

میبوسه لباتو فورا هرکی با تو میپره

 

عشق تو قدم زدن با پسرای تو خیابون

همه میدونن کثیفی چیزی نیست که باشه پنهون

 

عشق تو اتو زدن با ماشینای جورواجور

عشقت اینه مثل ماهیا بیوفتی توی تور

 

واسه تو پسر دقیقا حکم یک پیرهن تازه است

اگه بشمرم اونارو قد حجم یه مغازه است

 

توی هر جا و مکانی میرسی به خواستنیهات

چه تو ماشین چه توی جا کنده میشه اون لباسات

 

شماره ات عین یه هرزه تو موبایلهای همه است

واسه من یه اسم ننگی دختر پسر پرست

 

چه پولایی خرج نمیشه واسه راضی کردنت

چه جاهایی خالی میشه واسهء آوردنت

 

نگران نباش که مفتی حالا میبرن تورو

سالهای بعد این کارا شغلی میشه برای تو

 

من میسوزم واسه اونیکه میخواد بگیردت

بیچاره نمیدونه چیا آوردن به سرت

http://www.amin-hafezi.blogfa.com

+نوشته شده در پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:,ساعت12:0توسط نسیم | |

يكي بود يكي نبود يه دروغ كهنه بود

يكي موند يكي نموند

حرف راست قصه بود

يكي موند با غصه ها، به غم عشق مبتلا

يكي رفت چه بي وفا، با دو رنگي آشنا

اونكه موند،دلشو غصه سوزوند ، پشتشو دوري شكوند

زير آوار جفا ،دل دادش به هر بلا ،با همه عشق و وفا

،راهي شد تو قصه ها

اونكه موند يه قصه ساخت اما هستي شو باخت

قصه ها به سر رسيد

اون به عشقش نرسيد هيشكي خوابشو نديد، گل يادشو

نچيد گم شدش تو قصه ها، توي شهر عاشقا...

+نوشته شده در پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:,ساعت11:55توسط نسیم | |

 

+نوشته شده در پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:,ساعت11:37توسط نسیم | |

در آغوش تو آرامم

در آغوش سپید و پر بهار تو

در آغوش تو که گرم است چون خورشید داغ نیمه مرداد؛

در آغوش تو انگاری تمام پیکرم خواب است،

در آغوش تو که خوبی

دلم می گردد از اندوه تلخ غربت این روزهای بی کسی آزاد.

بیا آغوش خود را باز کن، این پیکر رنجور را دریاب

و ذوبم کن مرا در شدت گرمای بی حد درون خویتن اینک

همین حالا که از شرمای سخت دوری ات در خویش می لرزم؛

مرا دریاب و کاری کن برای من

برای من که دور از تو

از این دلشوره های مرکبار بی تو می ترسم. ...

 

+نوشته شده در چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:,ساعت12:40توسط نسیم | |

خیال دلکش پرواز در طراوت ابر

به خواب می ماند.
پرنده در قفس خویش

خواب می بیند.
پرنده در قفس خویش
به رنگ و روغن تصویر باغ می نگرد .
پرنده می داند
که باد بی نفس است
و باغ تصویری است .
پرنده در قفس خویش

خواب می بیند

+نوشته شده در چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:,ساعت12:10توسط نسیم | |

هزار بوسه به سوی خدا فرستادم
از آنکه دیدن تو قسمت خدایی بود
شب از کرانه دنیای من جدا شده بود
که هر چه بود تو بودی و روشنایی بود

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

نرسد دست تمنا چون به دامان شما
می توان چشم دلی دوخت به ایوان شما
از دلم تا لب ایوان شما راهی نیست
نیمه جانی است درین فاصله قربان شما 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

عشق تو به تار و پود جانم بسته است
بی روی تو درهای جهانم بسته است
از دست تو خواهم که برآرم فریاد
در پیش نگاه تو زبانم بسته است

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دیدی آن را که تو خواندی به جهان یارترین
سینه را ساختی از عشقش سرشارترین
آنکه می گفت منم بهر تو غمخوارترین
چه دلآزارترین شد چه دل آزارترین.

+نوشته شده در سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:,ساعت10:43توسط نسیم | |

در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟

مثل آرامش بعد از یک غم ، مثل پیدا شدن یک لبخند

مثل بوی نم بعد از باران ، در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟

من به آن محتاجم !

+نوشته شده در دو شنبه 21 فروردين 1391برچسب:,ساعت18:50توسط نسیم | |